دزدهای فرهنگی؟!

به گزارش آریا بلاگ، در حالت عادی شما به کتاب فروشی می روید، کتاب می خرید و می خوانید، اما گاهی برای بعضی ها ماجرا شکل دیگری دارد! کتاب فروش ها روایت هایی را هم از بعضی مشتریان غیرمعمول دارند!

دزدهای فرهنگی؟!

به گزارش خبرنگاران، سارقی کردن همواره بالا رفتن از دیوار خانه این و آن و برداشتن پول و طلا نیست، سارقی لزوما اسلحه به دست دریافت و وارد شدن به طلافروشی و صرافی هم نیست، سارقی شکل های دیگری هم دارد؛ مثلا رفتن به کتاب فروشی و چشم گرداندن میان کتاب ها و برداشتن کتابی حجیم و نفیس با قیمت بالا.

ماجرا از آن جا آغاز شد که به کتاب فروشی سر راهم که به نوعی پاتوغم است، سر زدم و خواستم بعد از مدت ها یکی از کتاب های ادبیات کلاسیک روسی را بخرم. بعد از گپ و گفت معمول از فروشنده کتاب دوجلدی برادران کارامازوف را خواستم، که گفت: جلد دوم را داریم اما جلد اول را نه! با خودم گفتم حتما مشتری جلد اول را خریده و خرید جلد دوم را به بعد موکول نموده است. گفتم: نسخه دیگری ندارید؟ گفت: نه.

کتاب فروش آغاز به گفتن داستان کتاب هایی می نماید که بدون فروخته شدن، از کتاب فروشی پرواز می نمایند: کتابی که شما خواستید در یک پک قرار گرفته است، مشتری ای آمده و زمانی که حواس مان نبوده، جلد اول را در کیف خود گذاشته و با خود برده است. این اتفاق بارها و بارها افتاده. گاهی بعد از گذشت مدتی متوجه می شویم و گاهی هم همان لحظه. اما کاری نمی گردد کرد.

او ادامه می دهد: یک بار دیدم جوانی آمد، رفت پشت قفسه ها و آغاز به جست وجو کرد. کمی برایم غیرعادی بود، به بهانه ای از پشت میز بیرون آمدم و به قسمتی که او رفته بود، رفتم. دیدم چند کتاب را برداشته و در کوله خود می گذارد. پشت میزم برگشتم و زمانی که می خواست برود به او گفتم پول کتاب ها را حساب کند اما او حاشا کرد و مجبور شدم به پلیس زنگ بزنم. اما از ما خواستند بگذریم و استدلال آوردند که می خواسته کار فرهنگی کند! اما سارقی سارقی است، فرهنگی و غیرفرهنگی ندارد. ما اگر متوجه این موضوع هم شویم، قانونی در حمایت از ما وجود ندارد و تنها می توانیم کتاب ها را پس بگیریم.

این کتاب فروش درباره این که چرا گیت نمی گذارند تا جلو این اتفاق گرفته گردد، می گوید: آن هم دردسرهای خود را دارد، مگر درآمد ما از کتاب فروشی چقدر است که بخواهیم گیت هم بگذاریم؟! نمی صرفد.

به سراغ کتاب فروشان دیگری هم می روم، آن ها هم از این ماجراها داشته اند؛ گاه با خنده می گویند چه سوال ها می پرسید، سال هاست این مشکل را داریم، و گاه با سوء ظن و تردید پاسخ می دهند.

یکی از این کتاب فروشان می گوید: خانم تا دل تان بخواهد این اتفاق می افتد، مخصوصا کتاب هایی که در قاب هستند! یک بار مشتری آمد و از من حافظ خواست، رفتم که کتاب را بیاورم، با قاب های خالی روبرو شدم.

او برداشتن کتاب ها را از قفسه ها، مربوط به قشر خاص و زمان خاصی از سال نمی داند، اما می گوید برخی ها شاید بیشتر این کار را انجام دهند و ادامه می دهد: اما این را هم بگویم ما مشتریانی داشتیم که چند سال قبل کتابی را برداشته اند و بعد هم پولش را همراه کتاب برگردانده اند. یک بار صبح که آمدم با یک جعبه و نوشته ای بر رویش روبرو شدم؛ اگر اشتباه نکنم در دهه 70 دانشجویی که رشته اش مرتبط با کتاب های ما بود، برای کارهای دانشگاهی و درسی اش می آمده و چون توان اقتصادی نداشته، کتاب هایی را برمی داشته. بعد از سال ها کتاب ها را همراه با مبلغی برای مان پس فرستاده بود. یا چند وقت پیش فردی از ما کتاب خرید و به بهانه ای شماره حساب گرفت. چند روز بعد مبلغی برای ما واریز شد و یادداشتی داشتیم که ضمن معذرت خواهی از این که کتاب هایی را برداشته، پول کتاب ها را برگردانده بود.

با نگاهش مراقب مشتری تازه واردشده به کتاب فروشی است و او را تعقیب می نماید؛ می افزاید: البته همواره هم از این خبرها نیست. یک بار با چشم خودم دیدم یک نفر کتاب را برداشت و در کیفش گذاشت، به قیافه اش هم نمی آمد کتاب خوان باشد. مراقب بودم تا بدون حساب کردن از مغازه بیرون نرود، او هم برای خود در کتاب فروشی چرخ می زد. یک لحظه حواسم به حساب و کتاب مشتری ای گرم بود که دیدم از کتاب فروشی زد بیرون. من هم دنبال او دویدم اما نتوانستم به او برسم، به ایستگاه بی آرتی رفت و بین جمعیت گم شد. هرچند اگر به او می رسیدم هم فقط می توانستم کتاب را پس بگیرم؛ قانونی در این زمینه وجود ندارد و کتاب را کالای ارزشمند نمی دانند و از کنارش عبور می نمایند.

او البته اظهار می نماید: اگر کسی به من بگوید من پول خرید کتاب را ندارم ولی محتاج آن هستم، کتاب را به او می دهم یا با مدیر انتشارات صحبت می کنم تا فکری برای این موضوع بکنیم، اما ای کاش کتاب خوان ها این کار را ننمایند. او در میان صحبت ها و گله هایش، به سارقان فرهنگی اشاره می نماید که دیگر آن ها را می شناسند و به قول خودش چهارچشمی مراقب شان هستند.

از کتاب فروشی دیگری که تقریبا مدرن است و گیت ورودی دارد و اگر کسی بخواهد کتابی را بدون پرداخت پول بردارد، قطعا لو می رود هم این سوال را می پرسم، با خنده ای بلند روبرو می شوم و به صورت تلویحی پاسخم را می گیرم. به گیت اشاره می کنم و باز همان خنده و ادامه می دهد: کسی که سارقی می نماید، راه حلش را هم بلد است خانم! می فرایند و در قفسه ها می گردند، به ویژه قفسه های پایین بعد برچسب را می کَنند و به کتاب دیگری می زنند و از گیت رد می شوند، به همین راحتی! ما هم نمی توانیم که فقط دوربین چک کنیم که چه کسی چه کاری انجام می دهد! باز می خندد، انگار در دل خود می گوید چه سوالی از من می پرسد!

به کتاب فروشی کناری اش می روم، این کتاب فروشی هم مجهز به دوربین و گیت است، او هم سخنان همکارش را تکرار می نماید و همان شیوه را بازگو می نماید. البته نکته دیگری به ذهنش می رسد و با خنده تعریف می نماید: قبلاً کتاب های گران را برمی داشتند اما جدیدا کتاب های ارزان را هم برمی دارند، بدون کندن لیبل شان! بعد متوجه شدم که گیت ما بالاتر از قیمت مشخصی را هشدار می زند و کسانی که کتاب را برمی دارند، زودتر از من متوجه این موضوع شده اند! بعد با خنده و شوخی می گوید، نام کتاب فروشی ما را نبرید بدبخت شویم!

به کتاب فروشی قدیمی دیگری می روم، همین سوال را می پرسم. به تعداد کارکنان زیاد خود اشاره می نماید و می گوید با این همه آدم و مراقبت، باز سالانه به طور متوسط 15 میلیون تومان و شاید بیشتر از آن جا کتاب برمی دارند و سر درددلش باز می گردد. همان حرف های همکارانش را تکرار می نماید و سر هر جمله می گوید مگر کتاب خوان سارق می گردد؟ به قیمت کتاب اشاره می کنم و می گویم، شاید برای قیمت کتاب این کار را می نمایند و خیلی محکم پاسخ می دهد، نه خانم! کتاب 15 هزاری و 16 هزاری برمی دارند، این نشان می دهد فقط قیمت کتاب دخیل نیست، مشکل از جای دیگری است. به خاطره همکارانش درباره بازگردانده شدن کتاب ها و پول کتاب ها اشاره می کنم و از او می پرسم شما هم موارد مشابهی داشته اید؟ با خنده این موضوع را تایید می نماید و با تعریف روایت های مشابه از پاکت های نامه و پول هایی که بعد از سالیان سال به دست شان می رسد، در نهایت می گوید چه فایده ای دارد؟!

سارقی کتاب از قفسه کتاب فروشی ها حرف امروز و دیروز نیست؛ سال هاست ادامه دارد و چه بسا در آینده هم این اتفاق بیفتد، کسی با خود دودوتا چهارتا کند، کتاب را بردارد و دور از چشم دیگران آن را با خود به خانه ببرد، چه بسا بعدا پشیمان هم گردد و با شرمندگی نامه ای بنویسید و پول کتاب را برگرداند؛ اما به هر حال سارقی سارقی است و فرهنگی و غیرفرهنگی هم ندارد. چه بهتر که افراد از ابتدا متوجه زشتی کار خود باشند و بدانند سارق، سارق است.

bestcanadatours.com: مجری سفرهای کانادا و آمریکا | مجری مستقیم کانادا و آمریکا، کارگزار سفر به کانادا و آمریکا

منبع: خبرگزاری ایسنا
انتشار: 9 مهر 1400 بروزرسانی: 9 مهر 1400 گردآورنده: ariyablog.ir شناسه مطلب: 6097

به "دزدهای فرهنگی؟!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "دزدهای فرهنگی؟!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید