عدالت اجتماعى از منظر نهج البلاغه

به گزارش آریا بلاگ، اجرا و برقرارى عدالت اجتماعى در جامعه مهم ترین وظیفه انبیا و ائمّه اطهار علیهم السلام مى باشد؛ امام على علیه السلام خود مجسمه عدالت و سخنان او راهگشاى بشریت مى باشد.

عدالت اجتماعى از منظر نهج البلاغه

به گزارش خبرنگاران و به نقل از معرفت نشریات؛عدالت مهم ترین و اساسى ترین خواسته تمامى انسان ها در طول تاریخ بوده است؛ حتى کسانى که خود در عمل بدان پایبند نبوده، اما دوست داشته اند مردم با ایشان رفتار عادلانه داشته باشند.

تحقق عدالت اجتماعى به مفهوم احقاق حقوق افراد، سامان دهى منطقى میزان بهره مندى و دسترسى افراد از امکانات جامعه و جلوگیرى از هرگونه نادیده دریافت و زیرپا گذاردن حقوق فردى و اجتماعى اعضاى جامعه، تنها راه تضمین زندگى آرام، رو به پیشرفت، پیروز و آرمانى براى افراد است. به هر میزان که جامعه از عدالت بى بهره، و از بیدادگرى و بى عدالتى رنجورتر باشد، جلوه هاى غیرانسانى و زجرآور تزاحم منفعت ها و تقابل خواسته ها و نیز فزون خواهى هاى ظالمانه و چپاول و تاراج خودخواهانه اموال و امکانات جامعه توسط گروهى اندک آن هم به قیمت بدبختى و استضعاف عده کثیرى از اعضاى جامعه، آن جامعه را فراخواهد گرفت و در نتیجه، اجتماع در عذاب اختلافات طبقاتى و تکاثرهاى قومى و قبیله اى و تفاخرهاى متکبرانه گروهى و نیز رنج فقر و بیچارگى و استثمار و پایمال شدن حقوق دیگران، گرفتار خواهد شد.

امام على علیه السلام مجسمه عدالت و نمونه کامل انسان عادل بوده و سخنان گهربار و سیره حکومتى وى در برقرارى عدالت اجتماعى درس عظیم براى بشریت است که اگر به آنها تمسک شود، بسیارى از مسائل امروزى جامعه بشرى حل خواهد شد.

درباره عدالت اجتماعى از منظر نهج البلاغه، آنچنان که باید کار نشده است و جاى بحث فراوان دارد. در این تحقیق مختصر سعى شده است به سؤالات ذیل از منظر نهج البلاغه پاسخ داده شود:

  1. عدالت اجتماعى از چه صندلی و مزایایى برخوردار مى باشد؟
  2. نقش مردم در تحقق عدالت اجتماعى چگونه است؟
  3. چه عواملى مانع برقرارى و اجراى عدالت اجتماعى مى شوند؟

بنابراین، در این تحقیق بعد از مفهوم شناسى و تعریف عدالت و عدالت اجتماعى، به صندلی و مزایاى برقراى عدالت اجتماعى اشاره شده است. در ادامه، درباره نقش مردم در تحقق عدالت اجتماعى بحث شده و در نهایت، موانع اجراى عدالت مورد تحقیق و بررسى قرار گرفته است.

عدالت در لغت

در لغت، چندین معنا براى واژه عدل و عدالت ذکر شده که به برخى از آنها اشاره مى شود:

  1. عدل به معناى راستى، سادگى، داد انصاف، داورى و درستى است (سیاح، بى تا، ج 2، ص 1017).
  2. عدالت به معناى دادگرى، انصاف، راستى، صداقت، درستى، رفتار یا کردار درست مى باشد (آذرنوش، 1383، ص 425).
  3. عدل یعنى: داد کردن، داد دادن، نهادن هرچیز به جاى خویش، حد متوسط میان افراط و تفریط در هریک از قوا، دادگرى،انصاف،اندازه وحداعتدال(مشخص،1360،ج2،ص2282).

عدالت در اصطلاح

اندیشمندان تعاریف گوناگونى براى عدالت ذکر کرده اند که برخى از آنها به قرار ذیل مى باشند:

  1. سقراط عدالت را حسن و فضیلت نفس انسانى مى داند و معتقد است که عدالت هم در نفس انسانیت یافت مى شود و هم در هیئت اجتماع بهتر است (افلاطون، 1374، ص 89).
  2. افلاطون عدالت را این گونه تعریف کرده است: تفویض امور به کسانى که لیاقت آن را دارند، عدالت است؛ یعنى هر کارى به حسب لیاقت فردى به وى اعطا مى شود (ساباین، 1353، ص 44).
  3. ملّاصدرا در تعریف عدالت مى نویسد: عدل نه به معناى رعایت تساوى بین اشیا، بلکه رعایت استحقاق هاست که اختلاف سطح در استحقاق کمال، تفاوت موجودات را به دنبال داشته است (مطهرى، 1370، ص 80ـ81).
  4. ملّااحمد نراقى عدالت را به معناى عمل کردن بر طبق معیارهاى شریعت و انجام تکالیف شریعت دانسته و مى گوید: میزان عدل در وسط هر امرى نیست، مگر شریعت حقه الهیه و طریقه نبوى که از سرچشمه وحدت حقیقت صادر شده؛ پس آن میزان عدل است در جمیع چیزها (نراقى، بى تا، ص 148).
  5. شهید مطهرى چند معنا براى عدالت ذکر کرده است؛ از جمله: عدالت عبارت است از اینکه آن استحقاق و آن حقى که هر بشرى به موجب خلقت خودش و به موجب کار و فعالیت خودش به دست آورده است به او داده شود (مطهرى، بى تا ب، ص 259).

ایشان در جاى دیگر عدالت را به معناى مساوات گرفته و مى نویسد: معنى عدالت و مساوات این است که ناهموارى ها و پستى و بلندى ها و بالا و پایین ها و تبعیض هایى که منشأش سنت ها و عادات و یا زور و ظلم است باید محو شود و از بین برود؛ و اما آن اختلاف ها و تفاوت ها که منشأش لیاقت واستعدادوعمل وکار و فعالیت افراد است بایدمحفوظ بماند(مطهرى،بى تاالف، ص 143).

به نظر مى رسد بتوان تعریف دیگرى براى عدالت ارائه نمود که ترکیبى از برخى تعاریف مزبور باشد: عدالت عبارت است از قرار دریافت و گذاشتن هر چیز در جاى خویش به گونه اى که حق آن ادا شود.

تعریف عدالت از منظر نهج البلاغه

حضرت على علیه السلام عدالت را به چند معنا به کار برده است که به قرار ذیل مى باشند:

  1. انصاف داشتن

حضرت على علیه السلام در قسمتى از بیانات خود، عدل را به معناى انصاف دانسته و مى فرماید: العدل الانصاف (نهج البلاغه، 1374، قصار 232، ص 399)؛ عدل عبارت است از انصاف.

انصاف به معناى میانه روى است؛ یعنى کارى عادلانه است که افراط و تفریط در آن وجود نداشته باشد. انصاف مصدر عربى به معناى داد دادن، عدل و داد کردن، راستى کردن، به نیمه رساندن، نیمه چیزى دریافت و میانه روى است (عمید، 1361، ج 1، ص 249).

حضرت در جاى دیگر، درباره انصاف مى فرماید: انصاف زداینده اختلافات و پراکندگى ها و موجب همبستگى است (تمیمى آمدى، 1366، ج 1، ص 82).

  1. فهم عمیق، نیکو داورى کردن و...

در جاى دیگر، حضرت در شرح معناى عدل، آن را بر چهار قسم تقسیم مى کند و مى فرماید: اَلْعَدْلُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى غَائِصِ الْفَهْمِ وَ غَوْرِ الْعِلْمِ وَ زُهْرَةِ الْحُکْمِ وَ رَسَاخَةِ الْحِلْمِ فَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ وَ مَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ صَدَرَ عَنْ شَرَائِعِ الْحِلْمِ الْحُکْمِ وَمَنْ حَلُمَ لَمْ یفَرِّطْ فِى أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِى النَّاسِ حَمِیدا (نهج البلاغه، 1374، قصار 31، ص 365)؛ عدل بر چهار شعبه است: بر فهمى ژرف نگرنده، و دانشى پى به حقیقت برنده، و نیکو داورى فرمودن، و در بردبارى پایدار بودن. پس آنکه فهمید به ژرفاى دانش رسید و آنکه به ژرفاى دانش رسید از آبشخور شریعت سیراب شد، و آنکه بردبار بود، تقصیر نکرد و میان مردم با نیکنامى زندگى نمود.

در واقع، در اینجا امیرالمؤمنین علیه السلام مى خواهند با این تبیین از عدالت، مصادیق عینى و ارکان عدالت را تبیین نمایند؛ یعنى عدالت در فهمیدن مطلب، بدین معناست که با عمق و ژرفانگرى آن را مورد مطالعه و بررسى قرار داد و بعد درباره آن مطلب قضاوت نمود. نیز مطالعه عمیق و همه جانبه است که انسان را به حقیقت نایل مى کند. بنابراین، اگر کسى درباره مطلبى مطالعات گسترده و عمیق نداشته و فهم وى از آن سطحى باشد، نباید اظهارنظر قطعى کند؛ چراکه این خلاف عدالت است.

امروزه درد عظیمى که در جامعه وجود دارد این است که متأسفانه برخى افراد در بسیارى از مسائل، به ویژه مسائل دینى، خودشان را صاحب نظر مى دانند بدون اینکه مطالعات عمیق، همه بعدى و ژرفا نسبت به آن مسائل داشته باشند و در برخى اوقات، حتى مطالعات سطحى نیز وجود ندارد که مسلما به عقیده مولاى متقیان، این عمل خلاف عدالت مى باشد.

نکته دیگرى که حضرت بدان اشاره مى نماید این است که از میان علوم و دانش هایى که وجود دارند، آنهایى بر عدالت پایدارند و عادلانه مى باشند که انسان را به حقیقت و سعادت رهنمون نمایند.

مطلب بعدى که از بیانات حضرت در خصوص عدالت در قضاوت استفاده مى شود این است که قضاوت و داورى باید نیکو و براساس حق باشد و نیکو بودن آن بدین طریق است که حق کسى ضایع نشود و حق به حق دار داده شود.

بشر ذاتا در برابر مسائل، ناملایمات و گرفتارى ها خودش را مى بازد و رفتارها و اعمالى از خود بروز مى دهد که قابل قبول نمى باشد و برخى اوقات از فشار روزگار و مسائل حتى دست به خودکشى زده و خود را به دست خویش به قتل مى رساند. حضرت على علیه السلام مى فرماید: در برابر مسائل و ناملایمات، عکس العملى عادلانه است که متکى به حلم، صبر و بردبارى باشد و انسان عادل باید برخوردش در برابر مسائل صبورانه بوده و روحیه خود را پایدار و مقاوم نگه دارد.

  1. گذاشتن امور در صندلی خویش

معناى دیگرى که حضرت براى عدالت ذکر مى کند این است که عدالت امور را در موضع و صندلی خاص خویش قرار مى دهد؛ یعنى عدالت وقتى محقق مى شود که هرچیز سرجاى خودش باشد.

از امام على علیه السلام پرسیدند: عدل برتر است یا بخشش؟ آن حضرت فرمود: عدل و عدالت هر چیزى را در جاى خود مى نهد، در حالى که بخشش آن را از جاى خود خارج مى سازد. عدالت تدبیر عمومى مردم است، در حالى که بخشش گروه خاصى را شامل است. پس عدالت شریف و برتر است (نهج البلاغه، 1374، قصار 437، ص 440).

در جملات فوق، حضرت دو امتیاز، تفوق و برترى عدل بر جود را ذکر مى کند:

  1. عدالت، امور را در صندلی خویش قرار مى دهد، در حالى که جود امور را از موضع خود خارج مى کند. به عبارت دیگر، عدالت حق را به ذى حق رسانده و نمى گذارد که حق کسى ضایع شود، اما جود هنرش این است که تفضل و احسان به کسى مى رساند، مسلم است که اهمیت احقاق حق نسبت به تفضل بیشتر است؛ یعنى اگر ما تفضل و جود نکنیم به کسى آسیبى نمى رسد، اما اگر عدالت اجرا نشود ممکن است حقى ضایع شود و کسى متضرر شود.
  2. وجه دیگر تفوق عدل بر جود این است که عدالت تدبیر عمومى مردم است، در حالى که بخشش گروه خاصى را شامل است؛ یعنى وقتى عدالت اجرا شود عده بسیارى از آن مستفیض مى شوند؛ مثلاً، وقتى یک مجرم به جزاى اعمال خود مى رسد، بسیارى از جنایت کاران احساس ترس و وحشت مى نمایند و برخى از آنها دست از جنایتشان برمى دارند تا مبادا یک روزى عدالت در خصوص آنان نیز اجرا شود و در نتیجه، امنیت در جامعه حاکم شده و همه از نعمت آن بهره مند مى شوند.

بنابراین، چون جود و بخشش اختصاص به افراد خاصى داشته و عده اندکى از آن مستفیض مى شوند، ازاین رو، عدالت بر جود برترى دارد.

منبع: جام جم آنلاین
انتشار: 19 بهمن 1399 بروزرسانی: 19 بهمن 1399 گردآورنده: ariyablog.ir شناسه مطلب: 5684

به "عدالت اجتماعى از منظر نهج البلاغه" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "عدالت اجتماعى از منظر نهج البلاغه"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید